در میان هزاران هزار دغدغه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی هر از چند گاهی که سرم خلوت می شود یاد این سوال لعنتی می افتم: زندگی ارزش زیستن دارد؟
و دقایقی بعد نوعی نیهیلیسم منفعلانه به سراغم می آید.البته باید اعتراف کنم که بیشتر نیهیلیسمی سانتی مانتال است تا فلسفی.نیهیلیسمی که در اثر قربانی کردن تمام ارزش ها در مقابل زندگی و بی ارزش شدن زندگی رخ می دهد.
که به نظرم نیهیلیسمی که از نیچه نشات بگیرد انتهایش منشا انگیزه به ادامه زندگی است.
بیشتر چیزی ام شبیه مورسوی آلبرکامو. که بی تفاوتی روکشی برای تمام رفتارهایم است
چنین انسانی نه زیاد حرف می زند نه می تواند بگرید.ولی مثل همه زندگیش عادی است.درس می خواند.فیلم می بیند.کتاب می خواند.فقط اگر اعصابش از زندگی خرد شود در میان بی تفاوتی هایش می میرد بی هیچ ترسی.
شدیدا به مسئله خودکشی فکر می کنم و به این جمله کامو:تمام فلسفه یاوه است تا زمانی که به این سوال پاسخ نداده که باید خودکشی کرد یا نه؟
البته این بدین معنی نیست که قصد خودکشی هم داشته باشم.
من سعی می کنم همه چیز را از بالا ببینم و اگر مطمئنم شوم که زندگی ارزش زیستن ندارد باز به این زندگی اجباری ادامه خواهم دهد ولی آن وقت برای مرگم فلسفه متفاواتی خواهم داشت
==
فعلا در دنیای نیهیلیسم غرقم
دنیایی که عامیون با نگاهی سطحی به آن لذتش را درک نمی کنند
با عرض شرمندگی ، جند روزی گرفتارم . پنجشنبه خدمت می رسم
[قلب]??? فروش پک آموزش بدنسازی P90X منو اورجینال برای اولین بار در ایران ???[قلب]
توضیحاتی کوتاه در باره این مجموعه[گل]
این مجموعه که اموزش بدنسازی هست من در چندتا از فروشگاه های اینترنتی دیدم که فقط دیسک 1 یا 1و2 رو برای فروش گذاشتن
اما در اصل این مجموعه 12 قسمت هست که با اضافاتش (کتابهای هممراه و... که در انجام بهتر حرکات واقعا موثر هستند) میشه 13 دیسک
ویکی پدیای این آموزش:
http://en.wikipedia.org/wiki/P90X
همه ی قسمتها DVD Version هست و با منوی اصلی
این مجموعه بی نظیر به قیمت فقط و فقط 10000 تومان به فروش میرسد
برای توضیحات بیشتر حتما به سایت ما مراجعه کنید
http://www.p90x.ir
http://www.p90x.ir
http://www.p90x.ir
[گل]منتظریم[قلب]
[قلب]شاد باشید[قلب]
[بدرود][خداحافظ]
سلام
خودکشی وقتی به نیهیلیسم رسیده باشی یک کار اصیل است!
منطقا به این می رسی که باید خودت را بکشی! اگر مردی که هیچ و اگر آخرتی بود حداقل به خودت ثابت کرده ای!
یادداشتهای زیر زمینی داستایوسکی فراموش نشود!
در ضمن از اسباب و آلات خطر خیز بکن پرهیز!
سلام.
باز نام وبلاگ ما عوض شد.با نام جدید لینکت می کنم.
پیروز باشی
تشکر می کنم
salam man eteghad be in jomle br manaye sakhte khodam bar mabnaye khode jomlaro nadaram vali m2nam zemzeme konam k forsat vase mordan ziyade vali baraye zistan kam va mahdod.be toseeye khode nitzche shayad age az mafhome vazhe ha dor shod va baz mafahime shakhs ro zire soal bord beshe be matalebi k nitzche minevesht resid. nemi2nam shayad zehne man amaje nazar bashe na sarangoshtam k alan bayad dokmeharo fesharva bede nazaramo enteghal bede. man konkoram nazdike vali hatman bade konkor az webloge mahshare shoma didan mikonam , kheyli az didane weblogeton khoshhal shodam, bye
نهیلیسمی که از تهش خودکشی درآید نه با مسلمانی سازگار است و نه با عقل گرایی جور در می آید ؟ این پارادوکس نشانه چیست ؟
یعنی می گویید یک دسته دیگر به نامسلمانان اضافه شد:
نیهیلیست هایی که به خودکشی برسند دیگر مسلمان نیستند
کمی بنیادگرایانه است .نه؟
همین طور در مورد عقلگراها؟
از این زاویه که من می بینم پارادوکسی وجود ندارد.
مشکل من و آقای ستاریان گویا بیش از آنکه به عقیده و تحلیل مربوط باشد به آستیگماتیسم مربوط است .
بگذارید سه محور اصلی بحث را مرور کنیم :
1. ایران کهنترین تمدن بشری است
2. تمدن غربی مرهون تمدن اسلامی ایرانی است
3. علل عقب ماندگی جوامع شرقی استعمار از سوی جوامع غربی است
------------------------------------------------------------------------------------------
از آخر اگر شروع کنیم می بینیم که ایشان می فرمایند : "گفتم که استعمار از زمان فتحعلی شاه و سرجان ملکم آغاز شد"
.سوال من که بی پاسخ ماند :
یعنی به عقیده شما ما در عهد فتحعلی شاه هم عقب مانده نبودیم !!؟ ... خلاصه به نظر شما ما امروز عقب مانده تر از غرب هستیم یا نه ؟ اگر هستیم و به قول شما یک وقتی نبودیم , باید این وسط اتفاقی افتاده باشد . حتی اگر بگوییم این اتفاق "استعمار" بوده است پاسخی مغالطه آمیز داده ایم بنا به تعریف واژه استعمار می دانیم که این بلایی است که "ملل پیشرفته تر ملل عقب مانده تر" می آورند (مثال های تاریخی دیگر موید این امر : استعمار در افریقا و امریکای جنوبی)
ایشان جای دیگر صحبت از " دویست سیصد سال درخشش علمی جهان اسلام " می کنند . خوب این به قول شما درخشش تا قبل از دوزه فتحعلی شاه و ورود استعمار به افول گراییده بود یا نه ؟ تحلیلتان چیست ؟ البته خوش به حالتان که برای شما این قضیه " چنان آشکار است که احتیاجی به فحص و جستجو ندارد " (اصولا خوش به حالتان که قضایایی برایتان وجود دارد که نیاز به فحص و جستجو ندارند ! ) ولی فکر ما را هم بکنید! ...
جمله آغازگر بحث این بود که من به کنایه گفتم : "من فراموش کردم که تا پیش از ورود استعمار به ایران ما در چه مرتبه درخشانی از پیشرفت قرار داشتیم ! دستگاه چاپ داشتیم ، قاره کشف می کردیم ، کپرنیکمان ؛گردش اجسام آسمانیش؛ را منتشر کرده بود و گالیله مان ؛در باب حرکتش؛ را نوشته بود ... "
ایشان نتیجه گیری نمود که من می گویم:" ما حتا یک کپرنیک و گالیله نداشته ایم " ... (و تلویحا این امر که "ما هیچ منجم بزرگی نداشته ایم " ) و مثال هایی از منجمان ایرانی- اسلامی را آورد . من همچنان معتقد که جامعه ای که ایران نامیده می شد , "عندالورود استعمار به ایران " (ابتدای سده 1200 قمری) حتی دیگر منجمان بزرگ هم نداشت . اما اگر بخواهیم که به جامغه اسلامی - عباسی قرن سوم و چهارم هجری برگردیم (که من با اطلاق نام جامعه ایرانی به آن مشکل دارم) قطعا نام های بزرگی در ستاره شناسی خواهیم یافت . در میان این نام ها نیز ما کپرنیک – کپلر - گالیله نداشته ایم. کپرنیک – کپلر - گالیله چه کسانی بودند ؟ کپرنیک – کپلر - گالیله کسانی بودند که هیئت بطلمیوسی را رد کردند + نظریه خورشید مرکزی را به جای آن نشاندند + نظریه مرکزیت خورشید را فرمولبندی دقیق ریاضی و هندسی نمودند.
کپرنیک لهستانی بود , کپلر آلمانی و گالیله ایتالیایی ! ... خوب علی الاظاهر فرانسویها در این ماجرا نقشی نداشتند , یونانی ها هم همینطور , ایضا چین ,ژاپن , هند , اسکاندیناوی , اینکاها , آرتک ها , بومیان استرالیا و کلیه ملل افریقا ! ... حالا باید به این ها بر بخورد !؟ چرا خاورمیانه ها احساس می کنند حتما باید در سکویی فراتر از اکثریت ملل دنیا قرار بگیرند ؟ چرا فکر می کنند باید خود را هر پیشرفت علمی بچسبانند ؟ "نظریه کوانتم همان است که سهروردی گفته " , "عرفای ما 1000 سال قبل این را می دانستند" , "این همان حرف های دانشمندان ما بوده که غربیها از ما دزدیده اند" , " درست است که ما الان چیزی نیستیم اما در گذشته خیلی پیشرفته بودیم و همه دنیا مدیون ماست ! " ... گویا نمی شنوند وصیت حکیم نظامی را به فرزند که :
دانش طلب و بزرگی آموز / تا بهْ نگرند روزت از روز
نام و نَسَبَت به خردسالی است / نسل از شجر بزرگ ، خالی است
جایی که بزرگ بایدت بود / فرزندیِ من نداردت سود
چون شیر، به خود ، سپه شکن باش / فرزند خصال خویشتن باش
گفتم : " هاوکینگ در کتاب مشهورش (تاریخچه کوتاهی از زمان) , موثر ترین نظرات در تاریخ تحول علم ستاره شناسی را از آن ارسطو , بطلمیوس , کپرنیک , کپلر , گالیله , نیوتن و انیشتین دانسته است " و تلویحا پرسیدم که چرا "صوفی رازی" در این لیست نیست ؟ هاوکینگ نادان بوده یا مغرض ؟
ایشان پاسخ های جالبی می دهد ,ابتدا می گوید" اطلاع داشته و یا نداشته و مغرض بوده و یا نبوده ، در اصل موضوع تفاوتی نمی کند " ! این یعنی من به سوال شما جواب نمی دهم ! می خواهم طفره برم ! نمی خواهم ملزومات عملی تئوریم را که به نادان بودن یا مغرض بودن اکثریت جامعه علمی جهان می انجامد بپذیرم ...
سپس استدلال جالبتری می کنند, می گویند : این که چیزی نیست ! در کتاب ترین خوان ذوان هم از صوفی رازی و کسان دیگری که من نام می برم , اثری نیست ! ... خوب , دیگر بدتر ! ... حکایت آن هموطنی است که در اتوبانی خلاف مسیر می رفت , وقتی خبر "حرکت یک ماشین در خلاف جهت اتوبان " را از رادیو شنید . با تاسف سری تکان داد که : یکی , دو تا نیستن که ! هزار تان ! ...
می فرمایند : ". اولا استیفن هاوکینگ دانشمند استروفیزیسین ( اختر فیزیک) است نه تاریخ نگار علم ، که بخواهد در مورد تاریخ علم و تاریخ نجوم هم بنویسد ! "
متاسفانه گویا جناب هاوکینگ به این توصیه شما عمل نکرده زیرا کتاب فوق الذکر (منتشر شده در سال 1988) که با فروش حدود 10 میلیون نسخه و ترجمه به 33 زبان تنها 5 سال پس از انتشار, پرخوانندهترین کتاب کیهانشناسی جهان محسوب می شود , نسخه جدید این کتاب در سال 2005 , کتاب "تاریخچه کوتاهتر زمان" و کتاب "بر شانه غول ها : کارهای بزرگ در فیزیک و اخترشناسی " همگی درباره تاریخ نظریات علمی هستند . جالب است بدانید که پرفسور عبدالسلام برنده جایزه نوبل فیزیک در سفرش به ایران (سال 67)، کتاب " تاریخچه کوتاهی از زمان " را به ایرانیان معرفی نمود. او در یک مصاحبه تلویزیونی، خواندن آن را به بینندگان توصیه کرد.
سوال جالب اینست که چه کسی صلاحیت دارد " در مورد تاریخ علم و تاریخ نجوم هم بنویسد " !؟ تا جایی که می دانم جناب ستاریان هم تاریخ نگار علم نیستند , گیریم هاوکینگ هم نباشد . چه کسی بیشتر صلاحیت دارد که بنیانگذاران موثرترین نظریات را در تاریخ تحول علم نجوم , شناسایی کند ؟... ستاریان یا هاوکینگ !؟ ... مسئله اینست !
و اما قضیه شپش !
می فرمایند : "... غربی ها با استفاده از ترجمه ی کتابهای دانشمندان اسلامی و ایرانی ، حمام نرفته و با داشتن شپش به یکباره دانشمند شدند / آیا کسی نیست که بگوید چگونه از مخروبه ی به جا مانده از قرون وسطی که حتا حمام کردن قباحت بود و شپش داشتن مایه ی افتخار ، غربی ها به یکباره شدند دانشمند! / قبلا تقریبا طی صدها سال فقط کشیشها و مقامات کلیسا سواد داشتند و اصلا سواد داشتن در اروپا زمانی موجب تمسخر و سرافکندگی بود درست مثل حمام رفتن که قبیح بود و مثل شپش داشتن که مایه ی افتخار بود"
برای آگاهی جناب ستاریان , اندکی پیشرفت های این اروپاییان شپش دار ! را در دوران سیاه قرون وسطا و در رنسانس بررسی می کنیم تا ایشان دریابند که اروپاییان چگونه "به یکباره" دانشمند شدند !
هنر
•سال 1194 کار ساخت کلیسای جامع شارتره، کلیسای با شکوه با سنگ معماری گوتیک واقع در شمال فرانسه، آغاز میشود. ساخت این بنا 30 سال طول میکشد.
•حدود سال ۱۳۰۷ دانته نوشتن کمدی الهی را آغاز میکند.
•سال ۱۴۰۱ اتحادیه صنفی بازرگانان پشم فلورانس، مسابقهای را برای طرح جدید برای درهای باپتیستری ، کلیسایی در فلورانس، راه میاندازند و لورنتسو گیبرتی برنده میشود و فیلیپو برونه لسکی ، نایب قهرمان مایوس، مشغول مطالعه ویرانههای روم باستان میشود.
•سال ۱۴۱۹ برونه اسکی بیمارستان فاندلینگ (کودک بی سرپرست) در فلورانس را طراحی کرده که نخستین بنای معماری رنسانس به شمار میرود. در سال بعد او گنبدی بدیع و بزرگ را برای کلیسای جامع فلورانس طراحی میکند.
•سال ۱۴۳۰ دوناتلو، مجسمه ساز بزرگ فلورانسی، مجسمه پر نفوذ و موثر خود داوود را به پایان میرساند.
•سال ۱۴۹۵-۱۴۹۷ لئوناردو داوینچی تابلوی شام آخر را نقاشی میکند.
•سال ۱۴۹۹ میکل آنژ مجسمهٔ سوگ مریم را به پایان یرساند.
•سال ۱۵۰۴ میکل آنژ مجسمهٔ داوود را به پایان میرساند.
•سال ۱۵۰۴ لئوناردو داوینچی،تابلوی مونالیزا که تصویر همسر یک مقام فلورانسی است را نقاشی مینماید.
•سال ۱۵۸۷ اولین نمایش نامهٔ کریستوفر مارلو ، تیمور لنگ بزرگ ، روی پرده میآید.
•حدود سال ۱۵۸۹ شکسپیر نمایش نامه نویسی را با نوشتن سه قسمت هنری ششم آغاز میکند.
•سال ۱۵۱۲میکل آنژ نقاشی سقف کلیسای سیکستینی در واتیکان رم را پس از چهار سال به پایان میرساند.
اجتماع
•در سال 1241 بازرگانان لوبک وهامبورگ، دو بندر در شمال آلمان، برای تشکیل اتحادیههانسیاتیک یک قرارداد تجاری امضاء میکنند. در طول 100 سال، بازرگانان 70 شهر به عضویت «اتحادیههانیساتیک» در میآیند. این بازرگانان به تجارت خز، شاه ماهی، الوار و غلات میپردازند. پول مسکوک اتحادیههانسیاتیگ در محدودهای وسیع، از شهر کلن واقع در غرب آلمان گرفته تا شهر ریگا در روسیه، معتبر شناخته میشود.
•سال ۱۳۹۷ خانواده مدیچی در فلورانس بانکی را تاسیس کرده و شروع به اندوختن ثروت کلانی میکنند
•سال ۱۴۳۹ فرهنگستان افلاطونی پایه گذاری میشود; اولین سپاه آماده در فرانسه تشکیل میشود.
•سال ۱۵۳۰ کالج فرانسه بیانگذاری میشود.
اکتشاف
•سال 1275 مارکوپولو و عموهایش، بازرگانی اهل شهر ونیز واقع در شمال ایتالیا، به دربار قوبیلای قاآن در چین میرسند. آنها به مدت 17 سال در چین میمانند.
•سال ۱۴۲۱ پرنس هنری دریانورد، برای یافتن راه دریایی هند از طریق آفریقا کشتیهای پرتغالی را به جنوب میفرستد.
•سال ۱۴۴۱ تجارت بردههای آفریقایی آغاز میشود.
•سال ۱۴۹۲ کریستوف کلمب که سفر دریاییاش را از اسپانیا آغاز کرده به آمریکا میرسد.
•حدود سال ۱۴۹۷ جان کابوت سفر دریاییاش را از انگلستان آغاز میکند و جزیرهٔ نیوفاوندلند و نووااسکوتیا را کشف مینماید.
•سال ۱۴۹۸ واسکو دوگامای پرتغالی از راه دریا با دور زدن آفریقا به هند میرسد.
•سال ۱۵۰۷ اولین نقشهای که سرزمین جدید را به صورت یک قارهٔ مجزا تحت عنوان آمریکا نشان میدهد، پدید میآید.
•سال ۱۵۲۱ هرنان کورتز بر آزتکها چیره میگردد.
•سال ۱۵۲۲ سفر ماژلان اولین گردش به دور زمین را از طریق دریا تکمیل میکند.
•سال ۱۵۳۳ فرانسیسکو پیزارو بر اینکاها فاتح میشود.
•سال ۱۵۳۴ کارتیه خلیج سنت لورنس را کشف میکند و کانادا را برای فرانسه مطالبه میکند.
اندیشه
•سال ۱۴۸۳ ترجمهٔ آثار افلاطون که توسط فیچینو صورت گرفته منتشر میشود.
•سال ۱۴۸۶ پیکو خطابهای در مورد شاٴن انسان مینویسد.
•سال ۱۵۰۹ اراسموس در ستایش دیوانگی را منتشر میکند.
•سال ۱۵۱۳ ماکیاولی کتاب شهریار (The Prince) را مینویسد.
•سال ۱۵۱۷ مارتین لوتر نود و پنجمین فرضیهاش را تهیه میکند و با اعتراضات خویش، آغازگر جنبش اصلاح دینی میگردد.
•سال ۱۵۲۱ مارتین لوتر توسط کلیسای کاتولیک تکفیر میشود
علم
•سال ۸۴۹ نخستین دانشگاه اروپایی قرون وسطی دانشگاه ماگنورا در قسطنطنیه بود (که امروزه در استانبول ترکیه قرار دارد). این دانشگاه در زمان سیطره امپراطوری بارداس و میخائیل سوم تاسیس شد و پس از آن در قرن نهم دانشگاه سالرنو ،
•در سال ۱۰۸۸ دانشگاه بولونیا (ایتالیا) تاسیس شد
•در سال 1096 دانشگاه آکسفورد قطعا وجود داشته است (تاریخ تاسیس مشخص نیست)
•در سال ۱۱۰۰ دانشگاه پاریس در فرانسه (بعداً با دانشگاه سوربن ادغام شد) بنا شدند
•حدود سال ۱۴۵۰ چاپ اختراع میشود و یوهانس گوتنبرگ آلمانی، کارگر چاپخانه، نخستین کتب چاپ شده به وسیله حروف متحرک در اروپا را منتشر میکند.
•سال ۱۵۴۳ کتاب گردش اجرام آسمانی نوشتهٔ کپرنیک که در آن ادعا میکند خورشید مرکز منظومه شمسی میباشد، نه زمین و در باب ساختمان بدن انسان نوشتهٔ وزالیوس منتشر میشود.
•سال ۱۵۴۵ گیرولامو کاردانو ، اولین کتاب جبر امروزی را تحت عنوان هنر بزرگ منتشر میکند.
•سال ۱۵۶۹ اولین نقشههایی که در آنها از نقشه کشی مرکاتور استفاده شده بود منتشر میشود.
•سال ۱۵۸۲ تقویم گریگوری ابداع میشود.
•سال ۱۵۸۶ سیمون استوین رقم اعشاری را ابداع میکند.
•سال ۱۵۹۰ میکروسکوپ مرکب در میدلبورگ شهری در جنوب هلند اختراع میشود.
•سال ۱۵۹۱ گالیله در باب حرکت را مینویسد و فرانسوا ویت زبانی را برای جبر معرفی میکند.
سلام
پیشنهاد می کنم کتاب" ظرافت جوجه تیغی" موریل باربری را بخوانید . برای توضیح نیهیلیسمی که الان دچارشید کمکتان می کند .
تشکر
پیدایش کنم حتما می خوانم
تاکنون نشده کتابی پیشنهاد شود بخوانم و ناراضی باشم
ادعای اول : تاثیر بتانی در کپرنیک - کپلر- گالیله
شاهد : دانش نامه کمبریج می گوید : ؛در این حوزه خدمات بتانی بسیار با ارزش بوده نه تنها به خودی خود بلکه همچنین به دلیل روشهای ریاضی که در محاسبات به کار می بست و بعد ها مورد استفاده ی نسلهای دیگر قرار گرفت. در اروپای غربی ، همین روشها از قرن پانزدهم تا قرن هفدهم توسط غولهای نجومی این دوره کپرنیک کپلر تیکوبراهه و گالیله نقل شد؛
علی لاظاهر همه چیز در واژه ؛نقل شد؛ خلاصه می شود . نظر آقای ستاریان اینست که :کپرنیک کپلر تیکوبراهه و گالیله از روش های ریاضی بتانی استفاده کرده اند ؛ چرا ؟ چون علی لاظاهر دانشنامه کمبریج منظورش این بوده (من نسخه انگلیسی این دانشنامه را در وب نیافتم ، در ویکیپدای فارسی و انگلیسی هم مطلبی در تایید این مورد ندیدم ) اما می توانیم بپرسیم که مطالب موجود در کدام کتاب بتانی توسط کپرنیک کپلر تیکوبراهه و گالیله کپرنیک کپلر تیکوبراهه و گالیله مورد استفاده قرار گرفت یا اصولا کدام کتاب های بتانی ترجمه شده بود ؟
درباره این هیثم در ویکپدیا می خوانیم :
شهرت ابن هیثم در نجوم بیشتر به سبب تالیف رسالهای است به نام مقاله فی هیئته العالم. ظاهراً این رساله از آثار جوانی او است، زیرا در آن از «پرتوی که از چشم خارج میشود» سخن گفتهاست و ماه را جسمی صیقلی توصیف کرده که نور خورشید را «باز میتاباند» این دو نظر را وی در المناظر و مقاله فی ضوء القمر رد کردهاست این رساله تنها نوشته نجومی ابن هیثم است که در قرون وسطی به غرب راه یافتهاست. آبراهام هبرایوس آن را به سفارش آلفونسوی دهم، شاه کاستیل (وفات: ۱۲۸۴ میلادی) به اسپانیایی ترجمه کرد و این ترجمه را مترجم ناشناسی (تحت عنوان کتاب جهان و آسمان) به لاتینی در آورد
دایره المعارف بزرگ اسلامی نیز که از نوزده اثر ترجمه ابن هیثم یاد می کند تاریخ هیچکدام از 1882 عبور نمی نماید .
http://www.cgie.org.ir/shavad.asp?id=130&avaid=1917
به جز مقاله فی هیئه العالم. " دو ترجمۀ عبری از این مقاله در دست است و 3 ترجمۀ لاتین آن نیز شناخته شده است که یکی از آنها از یک ترجمۀ اسپانیایی که اکنون در دست نیست، برگردانده شده است"
وقتی جناب ستاریان بعد از "اثبات هایش" گفت : "چنانچه دیدید نه تنها بعید نبود بلکه عین واقعیت است و در زمینه های دیگر هم چنین است" زیاد جدی نگرفتم . وقتی فرمودند : " آیا به نظر شما همین نمونه به منزله ی مشت نمونه خروار کافی نیست. اگر بگویید کافی نیست دهها نمونه ی دیگر می آورم " با خودم گفتم خودشان متوجه می شوند که این اصلا مشت نیست و اگر هم بود در کار جدی هیچ مشتی نمونه خروار نیست ... اما این سخنشان که :
؛در تمام شاخه های علم ، می توان ثابت کرد که استفاده ی غرب از میراث شرق که من عرض کردم صحیح است؛
جدا شاهکار است . این هم کرامات خاص جناب ستاریان است ! ... من که هیچگاه جرات نمی کنم , جمله ی را درباره "تمام شاخه های علم" بیان کنم . البته ایشان که بعضی مسائل برایشان "چنان آشکار است که احتیاجی به فحص و جستجو ندارد" خوب باید بتوانند از این کارها کنند . این حرف بدان معنی است که ایشان حدلاقل به ازای شاخه های فیزیک، ستارهشناسی، زیستشناسی، کالبدشناسی، شیمی , اعمال زیر را انجام داده اند :
- دانشمندان پیشتاز اروپایی را تعیین کرده اند
- منابع مطالعاتی دانشمندان پیشتاز اروپایی که زمینه ساز موفقیت آنها بوده است را تعیین نموده اند
- دانشمندان شرقی متقدم را یافته اند
- کتاب های تالیف شده دانشمندان شرقی متقدم را تعیین کرده اند
- آثار ترجمه شده دانشمندان شرقی متقدم را تعیین کرده اند
- آثار ترجمه شده را با منابع مطالعاتی فوق الذکر تطبیق داده اند .
از موفقیت آمیز بودن پروژه فوق (که فکر می کنم یکی دو سالی وقت آقای ستاریان را گرفته باشد) بک قانون جالب می توان استخراج کرد : " به ازای هر دانشمند پیشتاز غربی در یک زمینه دانش , کتابی از یک دانشمند شرقی در همان زمینه وجود دارد که او خوانده باشد "
بنده تنها می توانم از صمیم قلب این موفقیت را به جناب ستاریان تبریک بگویم و استدعا کنم که نتایج تحقیقاتشان را منتشر سازند تا تشنگان "حقیقت" را سیراب گردند
جناب ستاریان گفته بودند :" من می توانم بیش از سیصد چهارصد جلد کتاب در علوم و فنون مختلف را از دانشمندان ایرانی ذکر کنم که در دروه ی ترجمه در اسپانیا و ایتالیا ترجمه شده و با نگاه به تاریخ ترجمه ها و پس از آن بود که به یکباره کسانی مانند گالیله و کپرنیک و دیگران سربرآوردند" ... من گفتم حداقل بگویید مسلمان نه فقط ایرانی ! ... ایشان نگفت که حرف مرا پذیرفته است یا نه , به هر حال تا اکنون سه مثال از این گروه دانشمندان زده اند : صوفی رازی – ابن هیثم و بتانی . از این سه تنها صوفی رازی در ایران فعلی متولد شده و نشو و نما یافته است و البته کتابهایش نیز به عربی بوده اند . ابوعلی حسن بن حسن بن هیثم بصری(ابن هیثم) در بصره متولد شده و بزرگ گردیده , مدتی در مصر بوده , گویا سفری به بغداد داشته و در قاهره جان سپرده است . کلیه آثارش نیز به عربی می باشد . ابوعبداﷲ محمدبن سنان بن جابر بتانی نیز در قریه ای موسوم به بتان از قراء حران مصر دیده به جهان گشود و در هنگام بازگشت ازبغداد در محلی به نام قصرالخضر دیده ازجهان فروبست. طبیعتا کلیه کتاب های ایشان هم به عربی بوده .
نکته جالب آنست ذیل لغت بتانی در لغت نامه دهخدا می خوانیم که " ظاهراً باید مسلمان بوده باشد ... ابن ندیم او را صابی(ستاره پرست) دانسته ... قفطی گوید کس ندانست که مسلمان بودیا نه ؟ " و درباره ابن هیثم نوشته اند : " به روایت ابن ابی اصیبعه ، ابن هیثم چنانکه خود اشاره کرده، پس از مشاهدۀ اختلاف مردم در راههای وصول به حقیقت، به بررسی آراء و عقاید گوناگون برای یافتن راهی مطمئن به سوی حق پرداخته و چون طرفی بر نبسته، سرانجام به این اعتقاد گرویده که جز از طریق دانشی که عنصرش امور حسی و صورتش امور عقلی باشد نمیتوان به حق دست یافت "
می فرمایند : "البته در خلال بیاناتش ، ایشان مولوی و ابن سینا را ترک و عرب زبان خواند!! و البته با تذکری کوچک فورا به فراموشی سپردند! "
برای جلوگیری از از عطاله کلام فعلا وارد بحث مولوی و ابن سینا نمی شوم . فقط از آنجایی که ایشان با سخنان من به گونه ای برخورد کردند که گویی برای اولین بار در جهان است که کسی آنها را به زبان آورده , به این بسنده می کنم که خبری متعلق به بهمن 88 را با هم بخوانیم :
سفر ابوعلی سینا از امارات به عربستان!
نخستین روبات با چهرهی "ابوعلی سینا " ساختهشده در امارات متحده عربی در حرکتی نمایشی از امیرنشین دبی به عربستان سفر کرد. به گزارش ایسنا در دبی، تلاش کشورهای عربی با هدف معرفی ابوعلی سینا بهعنوان دانشمند عرب در چند سال گذشته شدت یافته است. در این راستا، امارات اقدام به ساخت روباتی با چهرهی این دانشمند ایرانی کرده است.روز گذشته، در حرکتی نمایشی این روبات با پرواز شرکت هواپیمایی الامارات از دبی به عربستان فرستاده شد تا این دانشمند ایرانی بهعنوان دانشمند عرب معرفی شود. در این سفر، روبات ابوعلی سینا با مسافران گفتوگو نیز میکرد.(تابناک - ۲۰ بهمن ۱۳۸۸)
ترکها زادگاه مولانا را بازسازی می کنند (۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹)
نخست وزیر ترکیه(رجب طیب اردوغان) در مراسم بزرگداشت هفتصد و سی و چهارمین سالمرگ مولانا جلال الدین بلخی، عارف و سخن سرای بزرگ پارسی گوی اعلام کرد که دولت ترکیه زادگاه مولانا را در افغانستان بازسازی خواهد کرد. ... وی به صراحت از مولانا با عنوان عارفی "ترک" یاد کرد
پس گویا من تنها عجیب الخلقه جهان نیستم که در انتساب ابن سینا به تمدن ایرانی تردید می کنم . دلایل به همان تعریف واژه "ایرانی تبار" که ویکیپدیا می گوید : اقوام ایرانیتبار، گروه قومی هستند که از تبار اقوام ایرانیزبان باستاناند. اگر چه تعریف اقوام ایرانیتبار فراتر از مباحث ژنتیکی٫ زبانی و مکانی است و بیشتر فرهنگی است " !!
در زمینه ایران به قول شما ۹۰۰۰ ساله ، مطلبی که ؛نخستین آریاییهایی که به ایران آمدند شامل کاسیها ، لولوبیان و گوتیان بودند: نقل کرده اید از ویکیپدیا هستند اما کاش قبل از نقل قسمتی که ؛محمذرضا؛ نامی با بی دقتی اضافه کرده است ، سری هم به لینک ؛آریاییها: ، ؛ماد؛ و ؛پارس ها؛ و یا حتی کاسی ها و لولوبیان و گوتیان می زدید ! متاسفانه هیچ مدرکی دال بر ؛آریایی ؛ بودن این اقوام در دست نیست و بالاعکس مثلا ؛خط؛ لولوبیان ؛اکدی؛ بوده است و در ضمن هیچکدام از این اقوام ۹۰۰۰ سال پیش مهاجرت نکرده اند چه برسد به آنکه ؛تمدن؛ تشکیل می دهند . شما که استاد خط شناسی هستید می دانید که زبان و خط یک قوم ناگهانی عوض نمی شود (تشابه بین سانسکریت و اوستایی) . آیا خطی که در جیرفت پیدا شده خط ایلامی است ؟ خط لولوبیان است ؟ خط آریایی است ؟ ...
همیشه فکر می کردم اینکه هیچ گاه در غرب زندگی نکرده ام باعث شده که نتوانم در گفت و گوی میان شما بفهمم کدام حقیقت است
==
نمی دانم
فقط از این حجم اطلاعاتی که اسوده از طرف شما به دستم می رسد ممنونم
در انتها حتما نظر خودم را خواهم گفت
نیهیلیسم سیمین دوبوار را توصیه می کنم بهت
نشنیدم تا کنون نامش را
مقداد عزیز..از جمله های قلمبه سلمبه بقیه تو نظرات خوشم نیومد..من مثل اونا نمیخوام بگم..
اما میخوام بگم که : تو وقتی به خودت میپیچی دو حالت داری ..
وقتی فاز منفی هستی همون کرم خودت رو حساب کن که داره میپیچه...انقدر به خودت بپیچ تا خسته شی...
یه حالت هم با فاز مثبته که همچنان داری میپیچی..انقدر مثل کرم بپیچ تا پروانه شی...
منم تازگی ها به خودم زیاد میپیچم..
در ضمن میای ارنواز ببین نویسنده کیه دقیقا...
اون دوتایی که پیام نوشته بود رو گویا خوشت نیومد..اشکال تایپی هم داشت..بیچاره ایران نیست..فونت فارسی هم نداره سختشه..نمیتونم سخت بگیرم بهش..
میام بازم سر میزنم بهت...
خودمم دلم واسه ۴ خط نوشتن تنگ شده..
همکلاسی همش شده حجاب حجاب حجاب..ادم دو دقیقه میره اونجا بالا میاره از حجاب دیگه..
مثل همیشه راهگشا
البته آی کیو من پایینه یه کم باید فکر کنم تا منظورتون رو بفهمم
بعد از ۱۰ مین
آها ن فهمیدم!
بله دیدم
==نمی دونستم ایران نیستند
حق دارید
==
بزگوارین
منم همین طور
همکلاسی با این آقای حسنی فر اصلا تهوع آور شده
نظرات پست های پایین ترت هم نیگا بنداز واست نظر گذاشتم..
از اونجایی که ادم عجول و مزخرفی هستم اگه درست حسابی جواب ندی یوزر پسوورد ااینجا رو میگیرم ازت یه پست میزنم که فقط داد بیداد میکنه سرت ها...
از من گفتن بود..!
متاسفم خواستم تا نرفتین نظر بدم ولی مثل اینکه ۱۰ مین دیر شد
خوب اگه قانع نشدین بگین یوزر و پس رو بدم
یوزر من که همه جا mr.ok
پسوردم هم بی نهایت تابلوییییه
سلام علیکم.
خودکشی کردن لزوماً ربطی به نیهیلیسم ندارد. انسان، به دلایل مختلف، به نقطه ای می رسد که گمان می کند اصلاً نمی تواند یا نمی خواهد زنده باشد.
می گویند دل به دل راه دارد الان می خواستم به شما سر بزنم
==
لزوما ربطی ندارد
ولی امکانش که هست
من هم در امکانش اسیرم
اصلا برایم قابل درک نیست. به نظر من جواب برخی سوالات خیلی ساده است ولی ما می خواهیم به زور آن ها را پیچیده کنیم اگر خودکشی و نهیلیسم پس چرا باید به وجود می آمدیدم یعنی اساس همه چی زیر سوال می رود چرا باید این همه جذابیت های زندگی را فدای یک فکر مسخره کرد پس لذات زندگی کجا می رود اگر زندگی پوچ است پس چرا هست چرا می خواهیم همه چیز را ویران تباه و بی معنی نشان دهیم اگر واقعا این طور بود دنیا تاکنون دوام می اورد
نمی دانم چرا هست؟
نمی دانم چرا هستم؟
دست خودم نبود که باشم
ولی دست خودم هست که دیگر نباشم