اومانیسم گاوی!

در پایه گذاری هر مکتبی نخستین نکته،تصور بانی آن نسبت به عامه مردم است.

به قول ولتر:مردم گاوند و آنچه به آن احتیاج دارند یوغ و سیخک و علوفه است یا به قول هابز:مردم خود تک تک آگاه ترین کسان به وضع خودند

شک نیست حتی امروزه که فردگرایی مجالی گسترده برای رشد آگاهی های فردی گشوده است باز هم فهم عموم مردم از مسائل بسیار سطحی و احمقانه است.ولی باید دانست که قرار دادن این پیش فرض در اصول خطرناک ترین نتایج را به دنبال دارد.چون این نتیجه را به دنبال می آورد که ما باید به زور مردم را به سمت خوشبختی که خودشان نمی فهمند و ما می دانیم هدایت کنیم. 

 

زاده شدن اندیشمندان خطرناکی مثل روسو و روبسپیر و حکمران های ظالمی مثل هیتلر،موسولینی همه به این پیش فرض استوار بود. 

برای فرار از این موضوع ناچاریم به نوعی نسبی گرایی اعتقاد داشته باشیم.نسبی گرایی که بومیان وحشی آفریقا و مردم عراق را همان قدر نزدیک به حقیقت می داند که فلاسفه فرانسوی،بطوریکه ما نه حق داریم برایشان دموکراسی صادر کنیم نه اندیشه های مدرن 

 

باید پذیرفت مردم گاوند ولی آنقدر محترمند که ما به خودمان باورانده ایم که ارزش گاوها از انسان ها بالاتر است