بادکنکِ اصالت سکس در خلا اصالت جنسیت

برایم عجیب نیست که چرا فمنیسم بیش از هر جنبش دیگری طعم تلخ شکست را چشیده است.حتی در فرانسه هم وضع به همین منوال است.زیرا روشنفکران و فلاسفه که باید در این قضیه پیشرو می بودند از آن جا که اکثریت مرد بودند به زنان بیش از ابزار نگاه نمی کردند که آخر شب خسته از فلسفه ورزی و روشنگری خستگیشان در روسپی خانه با طعم شیرین سکس از بدنشان خارج شود.یا میهمانی هایشان را به شوخی های ضد زن بگذارنند.



یا زن را فدا کنند که آقای فیلسوف قصد فکر کردن دارند. برای همین یک فمنیست به آسانی از جمع روشنفکران طرد می شود.این ها به معنی مخالفت با فمنیسم نیست.اصلا چنین نگاهی دغدغه حقوق زنان ندارد تا در مورد آن بیندیشد.اصلا برایش مهم نیست فمنیسم چیست که مخالف آن باشد یا موافق.این موضوع برایش کم اهمیت تر از آن است که به آن فکر کند،چون در تضاد با خواسته های کثیفش است.

اصلا ادبیات روشنفکری ادبیاتی ضد زن است و آنان فمنیست ها را حداکثر یک جنبش بچه گانه و سرگرم کننده می دانند در حد جنبش Pull your pants up!

در ایران نیز به عنوان مثال اگر مراد فرهادپور را نماد  روشنفکر امروزی در نظر بگیریم همو را می توانیم نماد یک اندیشمند ضد زن نامید.