دغدغه های عوامانه

مطالعه،وب نویسی،وب گردی،مباحثه،تفکر،فلسفیدن و تز دادن و ... چند درصد زندگی ما را تشکیل می دهد و چقدر باید باشد و تا کی می توانیم به این حالت باشیم؟ آخر که این تحصیل که پوششی برای زندگی آرمانی ماست تمام خواهد شد.ما از این ژست روشنفکرانه درخواهیم آمد و عامی خواهیم شد؟

ماچه شغلی باب میلمان است؟ کار یدی که بکنیم ظرف دو روز تمام ایده ها و اهدافمان یادمان می رود.اصلا به کلاس ما نمی خورد.دغدغه شکم که به سراغمان بیاید باید شغلی دفتری مانند کافکا گیر بیاوریم و باز همین گونه طی کنیم؟

ما ازدواج خواهیم کرد؟ دختری پیدا می شود که انگ عامه بودن به او نچسبد و در ضمن اخلاق گند بی خیال گونه ما را تحمل کند؟

ما بچه دار خواهیم شد؟ موضع ما در مورد تربیت فرزندمان چیست؟

پدران ما مرد دوران سنتی اند.قرار است نسل ما اولین نسل مردان مدرن جامعه باشند.ما هنوز تلقی درستی از چنین آدمی نداریم.مردی که دغدغه پر کردن شکم خانواده و اجاره خانه و چک برگشتی اش را به سیگاری فراموش می کند و به دنبال مقاله جدید ‍‍ژیژک می رود.


نظرات 14 + ارسال نظر
مقداد دوشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 15:45

این اولین بار است که در اینجا پستی بدون مطلب قابل عرض می نویسم.ولی خوب این ها هم بخشی از زندگی است که همیشه دوست دارم پنهانش کنم
==
منظورم از ما تمام آدم هایی هستند که مثل منند.اگر شما در این تعریف نمی گنجید که هیچ.دوست داشتم حس کنم دغدغه مشترک است .همین

البته منظورم از ما ،ماهایی است که آماتوری فلسفه و ادبیات و اندیشه می خوانند وگرنه کسی که رشته اش این است چیزی می شود مثل همین روشنفکران کنونی.
تکلیف روشنفکران برخورده میان عامه چیست؟

hossein دوشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 17:02 http://www.akslar.com

سلام دوست عزیز وبلاگتون بسیار زیباست.اگه میشه به سایت من هم سر بزنید.ممنون

عاتکه دوشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 19:08 http://leaderofutopia.blogspot.com

اگر قرار باشه بطور حرفه ای بهش بپردازید که بقول خودتون مثل روشنفکرانی که الان هستند...ولی میشه آماتور بود و به زندگی حرفه ای هم رسید...مثل چخوف که یه پزشک ماهر و نویسنده بود.خیلی دور از تصور نیست.مهم نیست که شما در چیزی بهترین باشید مهم اینه که مناسب و قابل استفاده باشید

اول اینکه در ایران همه چیز فرق می کند
همچنین اگر رشته که تحصیل کرده ایم واقعا چرند باشد که نتواند شغل مناسبی برایمان به ارمغان بیاورد چه؟

محمدرضا دوشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 20:18 http://mamrizzio2.blogspot.com/

سلام
زندگی روزمره و روالش و مشکلاتش را فراموش نکن. روشنفکرانی که الان در مملکت ما مشغول کار فکری هستند و کار دیگری نمی کنند مطمئنا نفسشان از ابتدا از جای گرم بیرون می آمده! و گرنه غم نان...!

من هم دقیقا به همین بعد مسئله توجه داشتم

اشک ماه دوشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 20:38 http://www.ashkemah1.blogdoon.com

نه باب میلمان کار خواهیم کرد نه باب میلمان ازدواج خواهیم کرد و نه ... زندگی سخت تر از ان است که بتوان به علایق شخصی بیش از حد بها داد.
برای وبلاگ نویسان قسمت عمده را همین وبلاگ تشکیل می دهد. و لا غیر. و شاید یک روز یک وقتی که ببینیم در روی ان ژاشنه نچرخد باید گذاشت و رفت...

زندگی استرس زا می شود!

فرزانه سه‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:48 http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
البته برای فهم این دغدغه لازم نیست که حتماً مرد یا پدر باشی زنان و مادران هم البته در صورتی که مسئولانه فکر کنند همین دغدغه ها را دارند .
من غیر از یکی دو سال اول که می خواستم طرحی نو در کارخانه مان در اندازم ! سالهاست که شغلم را فقط بخاطر در آمدش حفظ کرده ام .

بله. در ذهنم بین و مرد زن تفاوتی نبود در متن ناخواسته نام مردان را آوردم
==
می توان بپرسم شغل شما چیست؟

سیدعباس سیدمحمدی سه‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 20:46 http://seyyedmohammadi.blogfa.com/

سلام علیکم.
شکسته نفسی می کنی.
هم مطالب قبلی ات خیلی قابل عرض بود هم این مطلبت خیلی قابل عرض است!!

راستی. دغدغه ی ازدواج کردن و فرزنددار شدن و شغل داشتن و تامین کردن هزینه های زندگی، دغدغه های عوامانه نیست، و دغدغه های عاقلانه است.

تشکر که ما را هیچ وقت بی نصیب نمی گذاری.
==
وقتی عامه مردم چنین دغدغه هایی دارند می شو عوامانه دیگر.اهانتی در آن نهفته نیست.
دغدغه عاقلانه هم می تواند عوامانه باشد

فرزانه چهارشنبه 2 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 00:59 http://www.elhrad.blogsky.com

چرا نه ... طبق آخرین حکمم مهندس ارشد سیستم های الکترونیک

چه خوب
==
تو شرکتتون یه فوق لیسانس آنالیز عددی نمی خواین ؟
می دونین که آنالیز عددی آچار فرانسه تو همه جا به کار میاد
یحتی ساماندهی دستشویی های پارک های مرکزی کلان شهرها

مشتی اسمال چهارشنبه 2 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 14:14 http://www.mashtee-smal.blogfa.com

سلام
چرا اینها را از زندگی جدا میکنید و یا در تقابل با دغدغه مندی قرار میدهید؟؟اینها بخش هایی از زندگی است که اگر با دغدغه همراه شود خودش ارزشمند میشود.منتها باید مواظب بود که در انها غرق نشویم.همه ی غممان این مسائل نشود.در لجن زار عادت گیر نیافتیم.
ضمنا هم جواب کامنتتون رو در وبلاگم نوشتم هم ادامه ی بحثی که پیرامون قران داشتیم را جوابشو در کامنتدونی پست قبلیتون نوشتم.یا علی

چون دغدغه ها را تقسیم بندی کرده ام
==
لطف کردین

محمد پنج‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 22:40 http://andakidigar.blogfa.com

نظر یکی از دوستان این بود روشنفکران فعلی ما نفسشان از جای گرم بلند میشود که ظاهرا شما هم همراهش هستید اما فکر نمیکنم بتوان آنرا مطلق دید .
فکر میکنم از دکتر محمود عبادیان خواندم که تمام دوران تحصیلش به کار گذشت و تمام دوران تحصیلش را در مدارس شبانه گزراند.
البته این فقط یک نمونه از اینهاست و الا مابقی همه در اوج جوانیشان پیاده روی توی خیابانهای پاریس و لندن را تجربه کردند .
ظاهرا بنده هم میبایست با شما همراه باشم.

شخصا مهم ترین انتقاد به روشنفکران را همین می دانم
بله استثنا هست و کلیت مثل اینکه این گونه است

دمادم جمعه 4 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 23:23 http://www.damadamm.wordpress.com

خوشحالم که اینجا می بینمتان. در کامنتی که گذاشته بودید ُ ادرس را ننوشته بودید و بالاخره از طریق کامنت های یکی از دوستان وبلاگ جدیدیتان را می بینم.
دغدغه هایتان ُ نشان از تعهد و تفکر است. زیستن به شکلی انسانی و در فضایی خلاق.کم دغدغه ای هم نیست.

لطف شماست.
احتمالا فراموش کرده ام

مشتی اسمال دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:32

سلام
اول:پاسخ بحث قبلی که در این وبلاگ پیرامون قران داشتیم را در پست قبلی نوشتم و ایات مورد نظرتان را عینا نقل کردم.
دوم:پاسخ بحثی که پیرامون نسبی گرایی داشتیم را هم در بخش نظرات پست مربوطه نوشتم.
سوم:به روزم
چهارم:یا علی!

مینا دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 23:15 http://minatehrani.persianblog.ir

من اعتقادم بر این است که زندگی روزمره بخشی از زندگی واقعی است که باید پذیرفتش و با آن کنار آمد...
اما آنچه مهم است این است که خودمان آنقدر قدرت مدیریت تو زندگی داشته باشیم که بخشی از زندگیمان را بتونیم اختصاص به فرهیختگی خودمون بدیم. خیلی سخته اما فکر می کنم اگه بخواهیم شدنیه.
روشنفکر هایی که فقط کار فکری می کنند آدمهای واقع بین و واقع گرایی نیستند و بیشتر روی ابرها سیر می کنند تا روی زمین.

قائم مقام پنج‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 21:31 http://ehadidi12.blogfa.com/

با سلام و تحیت

فقط ادعای اسلام و مسلمانی دارند!
سخن سیداحمد خاتمی درباره رفتار دانشجویان بسیجی با شیخ اصلاحات

در وبلاگ بخوانید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد